🎤 مرضیه ابراهیمی (دوبلور و گوینده)

دانلود قصه کودکانه : خرگوش

1398/8/19 13:11
1,406 بازدید
اشتراک گذاری

اتل متل ستاره، قصه داریم دوباره، هر کی که خوب بشینه، قصه براش شیرینه 😍

سلام به دوستای خوب و همیشگی خودم در نی نی وبلاگ، حال و احوالتون چطوره؟ خوب و پرانرژی هستید؟ خدا رو شکر  ❤️

خوب، آماده بشید برای شنیدن قصه امشب که در رابطه با مهربونی کردنه، قصه ما درباره یه خرگوش خوب و مهربونه 🐰

بریم ببینیم این خرگوش چیکار کرده که شده یه خرگوش مهربون 😉

قصه خرگوش به گویندگی مرضیه ابراهیمی

برای شنیدن این قصه، فایل زیر رو پلی کنید. لینک دانلود فایل صوتی رو هم واستون گذاشتم 😉

❤️ [ لینک دانلود ] ❤️

 

🐰 قصه خرگوش 🐰

یکی بود یکی نبود، زیر گنبد کبود، خرگوش مهربانی بود که در روستای سرسبز و خوش آب و هوایی زندگی می کرد. یک روز صبح، آقای خرگوش تصمیم گرفت که به مزرعه برود و برای ناهارش چند هویج بچیند و با آن یک سوپ خوشمزه بپزد. خرگوش مهربان چهار هویج را از زمین کند و به طرف خانه به راه افتاد. او در مسیر برگشتن به خانه آقای موش را دید.

آقای موش به خرگوش مهربان سلام کرد و گفت : 'خرگوش مهربان، بچه هایم گرسنه هستند. ممکن است یکی از هویج هایت را به من بدهی؟'

خرگوش هم یک هویج خوش رنگ را به آقای موش داد. موش از او تشکر کرد. هنوز سه هویج دیگر برای خرگوش مهربان باقی مانده بود. سپس خرگوش به خانم خوک رسید.

خانم خوک به خرگوش مهربان سلام کرد و گفت : 'خرگوش مهربان، داشتم به بازار می رفتم تا برای بچه هایم هویج بخرم، خیلی خسته شده ام و هنوز هم به بازار نرسیده ام. ممکن است یکی از هویج هایت را به من بدهی؟ '

خرگوش یکی دیگر از هویج هایش را به خانم خوک داد. حالا دو هویج دیگر برای او باقی مانده بود. این بار خرگوش مهربان، اردک عینکی را دید.

اردک به او سلام کرد و گفت : 'خرگوش مهربان، آیا تو می دانی که هویج برای بینایی چشم مفید است؟ آیا یکی از هویج هایت را به من می دهی؟ '

خرگوش هم با خوشرویی یکی دیگر از هویج ها را به اردک عینکی داد و به راه افتاد. حالا آقای خرگوش فقط یک هویج برای خودش داشت. او از جلو خانه ی مرغی خانم عبور کرد.

مرغی خانم او را صدا کرد و پس از سلام گفت : 'خرگوش مهربان، زمستان در راه است. چند روز دیگر جوجه هایم به دنیا می آیند و من هنوز هیچ لباسی برایشان آماده نکرده ام. ممکن است این هویج را به من بدهی؟ اگر روی تخم هایم بنشینم حتما جوجه های بیشتری به دنیا خواهم آورد .'

خرگوش مهربان هم یک هویج باقی مانده را به مرغی خانم داد و به سمت خانه به راه افتاد.

آقای خرگوش خسته و گرسنه به خانه رسید. هیچ هویجی برای او باقی نمانده بود. او با خود فکر می کرد که برای ناهار چه غذایی بپزد، که ناگهان زنگ در خانه به صدا درآمد.

خرگوش مهربان پرسید : 'چه کسی پشت در است؟'

صدایی شنید. 'سلام، ما هستیم، آقای موش، خانم خوک، اردک عینکی و مرغی خانم'

خرگوش مهربان در را باز کرد. با تعجب به دوستانش نگاه کرد. آن ها گفتند : 'امروز تو هویج هایت را به ما دادی. ما هم با هویج تو غذا پختیم و برایت آورده ایم.'

خرگوش که خیلی خوش حال شده بود، دوستانش را به داخل خانه دعوت کرد و پرسید : 'چه غذایی پخته اید؟'

همه با هم گفتند : 'سوپ هویج'

سپس همه با هم دور میز نشستند و سوپ هویج خوردند.

پسندها (3)

نظرات (3)

مامان آیسلمامان آیسل
20 آبان 98 18:25
دخترم هر شب با قصه های قشنگ شما میخوابه...لطفن اگه ممکنه بیشتر پست داشته باشین...ممنون
مرضیه ابراهیمی
پاسخ
سلام، باعث افتخاره، چشم تمام تلاشم رو می کنم 😍😘

25 آبان 98 16:44
شما معروفید؟
مرضیه ابراهیمی
پاسخ
😀🙄
توی پست اول خودم رو معرفی کردم.

25 آبان 98 16:44
تو چه چیزایی بازی کردید؟
مرضیه ابراهیمی
پاسخ
امم، چندتاشونو میگم .. سریال انیمیشنی خرس های کله فندقی شخصیت کلویی، انیمیشن نقاش کوچولو شخصیت خانم کانگورو، انیمیشن سگ های نگهبان شخصیت الکس کیتی و سوئیتی، انیمیشن پسر گربه ای شخصیت دختر جغد، انیمیشن الفها شخصیت آیرا، انیمیشن تام سخنگو شخصیت جینجر و ... . همینطور در انیمیشن های فروزن و انیمیشن ایرانی خاله سارا هم صداپیشگی کردم و ...