🎤 مرضیه ابراهیمی (دوبلور و گوینده)

دانلود قصه کودکانه : سنجد کوچولو و سفره هفت سین

1398/12/29 18:12
2,261 بازدید
اشتراک گذاری

🌸 عطر نرگس 🌸

🌸 رقص باد 🌸

🌸 نغمه ی شوق پرستوهای شاد 🌸

🌸 خلوت گرم کبوترهای شاد 🌸

🌸 نرم نرمک میرسد اینک بهار 🌸

 

سلام دوست های عزیزم، سلام نی نی وبلاگیهای عزیز و دوست داشتنی، حال و احوالتون چطوره؟ خوبین؟ خدا رو شکر 😍

خاله مرضیه هستم اومدم پیشتون تا یه قصه در مورد سال جدید و سفره هفت سین براتون تعریف کنم. 😊

ببینم شما سفره هفت سینتون رو چیدین؟ میدونید که چه چیزهایی رو توی سفره 7سین میچینن؟ خیلی خوب، الان این قصه رو می شنویم و می فهمیم که چه چیزهایی رو باید توی سفره هفت سینمون بچینیم. بریم بشنویم ...

 

برای شنیدن این قصه، فایل زیر رو پلی کنید. لینک دانلود فایل صوتی رو هم واستون گذاشتم 😉

❤️ [ لینک دانلود ] ❤️

 

🌷 سنجد کوچولو و سفره هفت سین 🌷

جوانه یک پارچه زیبا روی میز انداخته بود، او می خواست خودش سفره ی هفت سین را بچیند تا وقتی مادرش از خرید برمی گردد، آن را ببیند و خوشحال شود. جوانه تنگ ماهی و سبزه ها را وسط سفره گذاشته بود، دور آن ها هم سکه و سیر و سماق و سمنو چیده بود. تخم مرغ هایی را هم که رنگ کرده بود، کنار آن ها گذاشت.

قوری یک سیب قرمز از یخچال برداشت، داخل شکمش گذاشت و به کنار سفره آمد، به جوانه گفت: «زودتر سیب را بردار که خیلی سنگینه!».

جوانه سیب را توی بشقاب گذاشت و سر سفره آورد.

قاشق کوچولو از توی کابینت داد زد: «جوانه! جوانه! بیا اینجا!».

جوانه در کابینت را باز کرد و گفت: « چی شده؟ چرا داد می زنی؟».

قاشق گفت: « ببین، سنجد کوچولو پشت لیوان قایم شده، نمی خواد بیاد سر سفره!».

لیوان رفت کنار، جوانه به سنجد نگاه کرد و گفت: «سلام سنجد کوچولو، میشه بگی چرا نمی آی؟ همه ی ما منتظرتیم!».

– برای اینکه من از دستت خیلی ناراحتم!

* برای چی؟

– تو ما رو فراموش کردی، وقتی سال قبل سفره هفت سین را جمع کردی من و دوست هایم را توی پاکت کردی و گذاشتیمون کنار!

جوانه با تعجب پرسید: «خوب مگه باید چکار می کردم؟»

سنجد کوچولو گفت: « ما هم یک میوه هستیم و مثل همه ی خوراکی های دیگه دوست داریم ما را بخورند! حالا با بقیه ی دوستام می خواهیم بریم یه خونه ی دیگه. جایی که کسی پیدا بشه و  ما رو بخوره».

جوانه گفت: «لطفا امسال هم بیایید سر سفره ی ما بشینید، وقتی عید تموم شد، قول می دم خودم همه تون رو بخورم».

سنجد با خوشحالی گفت: «وای! چه خوب…»

جوانه یک بشقاب کوچک آورد، جلوی سنجد گرفت و گفت: « خوب سنجدهای خوشمزه! بیایید بریم سر سفره هفت سین!».

سنجد کوچولو و دوستانش همگی پریدند توی بشقاب. جوانه بشقاب را روی سفره گذاشت. همه ی وسائل آشپزخانه شروع کردند به بالا و پایین پریدند و گفتند:« آخ جون! سفره ی هفت سینمون کامل شد!».

 

❤️ ســـال نــو مبــــــــارک ❤️

پسندها (2)

نظرات (1)

mahsamahsa
29 اسفند 98 20:07
عالی
سال نو پیشاپیش مبارک💕
مرضیه ابراهیمی
پاسخ
سال نو شما هم مبارک باشه ❤️